شدم مثل کویر تشنه یی که ابرای سیاه خسته ی باریدنشن
مثل یه آوازی که گوشای بی تفاوت براش نقش دروازه رو دارن
مثل مزه ی تکراری آب واسه سنگای رودخونه !
درست مثل همون کوهی که هر روز دم غروب خورشید و پشتش قایم می کنه
مثل یه پل کهنه که روزی هزار تا عابر بی خبر از روش رد می شن ...
بدبختی ما آدما اینه که عادت کردیم به عادت کردن
و این تنها دلیل بی تفاوتیه
سلام
وبلاگ زیبا و جالبی دارید.
آیا شما تمایل دارید که با هم به عنوان دوستان وبلاگی همکاری داشته باشیم، من لینک وبلاگ شما را در قسمت پیوندهای وبلاگم قرار دادم لطفا شما هم لینک وبلاگم را در قسمت پیوندها قرار دهید.
با امید به تداوم این دوستی
موفق و کامیاب باشید.
سلام
وبلاگ زیبا و جالبی دارید.
آیا شما تمایل دارید که با هم به عنوان دوستان وبلاگی همکاری داشته باشیم، من لینک وبلاگ شما را در قسمت پیوندهای وبلاگم قرار دادم لطفا شما هم لینک وبلاگم را در قسمت پیوندها قرار دهید.
با امید به تداوم این دوستی
موفق و کامیاب باشید.
الهییییییییییییییییییییییی.قاصدکه خوش خبره نه؟