سلام خب اشکالی نداره فقط مثه اینکه خیلی سرتون شلوغه شما سرزدین تازه از خودتون ردپام گذاشتین ولی خاطرتون نیست زندگیه دیگه ٬ جوونی و... فقط آدرسی که بالا می دم جاییه که اگه بری توی قسمت نظراتش می بینی که بودین البته زیاد مهم نیست فقط به خاطر اینکه بگم حواستونو جمع کنین
برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم که چراغ ها و نشانه ها را در ظلمات مان ببیند گوشی که صداها و شناسه ها را "در بی هوشی مان بشنود و زبانی که در صداقت خود "ما را از خاموشی خویش بیرون کشد و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است سخن بگوئیم ___________- سرنمیزنی؟ تااااااا دوباره[گل]
چهارشنبه 12 دی ماه سال 1386 ساعت 11:28 AM پریسا من از همون اولشم میدونستم چه مرگته؟(۳متر زبونمو در آوردم)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چهارشنبه 12 دی ماه سال 1386 ساعت 09:29 AM سما سلام خب اشکالی نداره فقط مثه اینکه خیلی سرتون شلوغه شما سرزدین تازه از خودتون ردپام گذاشتین ولی خاطرتون نیست زندگیه دیگه ٬ جوونی و... فقط آدرسی که بالا می دم جاییه که اگه بری توی قسمت نظراتش می بینی که بودین البته زیاد مهم نیست فقط به خاطر اینکه بگم حواستونو جمع کنین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ- سه شنبه 11 دی ماه سال 1386 ساعت 09:38 AM سارا سلام داداشی نه دعوت میکنی نه دعوت قبول میکنی بابا عیدا پشت سرهم سپری شدن کجایین شدین ستاره سهیل درسته ؟؟؟؟؟؟؟ واخر کلام اینکه دراون خط اخرهم شاید جرقه رخ بده خداراچه دیدی پس باز باید امیدوار بود ــــــــــــــــــــــــــــــ
خوب اینم منم همون نداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا و تو هم همون ساممممممممممممممممممممم و همین نداااااااااااا بهت میگه..... خسته در حبس زمینم همرهم یادم کن به نگاهی ؛به پیامی ؛سخنی ؛شادم کن در ضمن عزیزم خودت هم خوب میدونی چی باید بنویسی
وقتی تو نباشی ساعت ها و تقویم و حتی پنجره به چه دردی می خورند جز انتظار!
سلام سامی بدجنس،چرا من نگران نیستم.نگران بودم اما نتونستم سر بزنم،روزای بد به صف شده بودن تا منو اذیت کنن ،سخت بود، خیلی سخت اما خوشبختانه تموم شد. دلم برای نوشته های قشنگت خیلی تنگ شده بود.خوشحالم که هنوز منو به یاد داری.مواظب خودت باش داداشی،خدانگهدارت.
وقتی تو نباشی ساعت ها و تقویم و حتی پنجره به چه دردی می خورند جز انتظار!
سلام سامی بدجنس،چرا من نگران نیستم.نگران بودم اما نتونستم سر بزنم،روزای بد به صف شده بودن تا منو اذیت کنن ،سخت بود، خیلی سخت اما خوشبختانه تموم شد. دلم برای نوشته های قشنگت خیلی تنگ شده بود.خوشحالم که هنوز منو به یاد داری.مواظب خودت باش داداشی،خدانگهدارت.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
(¯`v´¯)
`*.¸.*´ٍٍ
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•
_____****__________**** _______
___***____***____***__ *** ______
__***________****_______***____
_***___سلام___**__سلام__***___
_***____::::من آپم::::______***___
_*** ____________________***____
__***___بدووووووبیاااااا_____***____
___***_________________***_____
____***____منتظرم!____***______
______***___________***________
________***__بای__***__________
__________***___***____________
____________*****______________
_____________***_____
سلام
خب اشکالی نداره فقط مثه اینکه خیلی سرتون شلوغه شما سرزدین تازه از خودتون ردپام گذاشتین ولی خاطرتون نیست زندگیه دیگه ٬ جوونی و...
فقط آدرسی که بالا می دم جاییه که اگه بری توی قسمت نظراتش می بینی که بودین
البته زیاد مهم نیست فقط به خاطر اینکه بگم حواستونو جمع کنین
من از همون اولشم میدونستم چه مرگته؟(۳متر زبونمو در آوردم)
برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم
که چراغ ها و نشانه ها را در ظلمات مان ببیند
گوشی که صداها و شناسه ها را "در بی هوشی مان بشنود
و زبانی که در صداقت خود "ما را از خاموشی خویش بیرون کشد
و بگذارد
از آن چیزها که در بندمان کشیده است سخن بگوئیم
___________-
سرنمیزنی؟
تااااااا دوباره[گل]
چهارشنبه 12 دی ماه سال 1386 ساعت 11:28 AM
پریسا
من از همون اولشم میدونستم چه مرگته؟(۳متر زبونمو در آوردم)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چهارشنبه 12 دی ماه سال 1386 ساعت 09:29 AM
سما
سلام
خب اشکالی نداره فقط مثه اینکه خیلی سرتون شلوغه شما سرزدین تازه از خودتون ردپام گذاشتین ولی خاطرتون نیست زندگیه دیگه ٬ جوونی و...
فقط آدرسی که بالا می دم جاییه که اگه بری توی قسمت نظراتش می بینی که بودین
البته زیاد مهم نیست فقط به خاطر اینکه بگم حواستونو جمع کنین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ-
سه شنبه 11 دی ماه سال 1386 ساعت 09:38 AM
سارا
سلام داداشی
نه دعوت میکنی نه دعوت قبول میکنی
بابا عیدا پشت سرهم سپری شدن کجایین
شدین ستاره سهیل درسته ؟؟؟؟؟؟؟
واخر کلام اینکه دراون خط اخرهم شاید جرقه رخ بده خداراچه دیدی پس باز باید امیدوار بود
ــــــــــــــــــــــــــــــ
خوب اینم منم همون نداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
و تو هم همون ساممممممممممممممممممممم
و همین نداااااااااااا بهت میگه.....
خسته در حبس زمینم
همرهم یادم کن
به نگاهی ؛به پیامی ؛سخنی ؛شادم کن
در ضمن عزیزم خودت هم خوب میدونی چی باید بنویسی
ــــــــــــــــــــ
تااااااااااا ....فعلا
وقتی تو نباشی
ساعت ها و تقویم
و حتی پنجره
به چه دردی می خورند
جز انتظار!
سلام سامی بدجنس،چرا من نگران نیستم.نگران بودم اما نتونستم سر بزنم،روزای بد به صف شده بودن تا منو اذیت کنن ،سخت بود، خیلی سخت اما خوشبختانه تموم شد.
دلم برای نوشته های قشنگت خیلی تنگ شده بود.خوشحالم که هنوز منو به یاد داری.مواظب خودت باش داداشی،خدانگهدارت.
وقتی تو نباشی
ساعت ها و تقویم
و حتی پنجره
به چه دردی می خورند
جز انتظار!
سلام سامی بدجنس،چرا من نگران نیستم.نگران بودم اما نتونستم سر بزنم،روزای بد به صف شده بودن تا منو اذیت کنن ،سخت بود، خیلی سخت اما خوشبختانه تموم شد.
دلم برای نوشته های قشنگت خیلی تنگ شده بود.خوشحالم که هنوز منو به یاد داری.مواظب خودت باش داداشی،خدانگهدارت.