قصه زندگی و حرفای ناگفتنی

اگه بیاد زندگیمو نثار چشماش میکنم*تموم آسمونمو زمین پاهاش میکنم

قصه زندگی و حرفای ناگفتنی

اگه بیاد زندگیمو نثار چشماش میکنم*تموم آسمونمو زمین پاهاش میکنم

منه شیطان

 

شیطان اندازه یک حبه قند است

گاهی می افتد توی فنجان دل ما

حل می شود آرام آرام ، بی آنکه اصلا" ما بفهمیم

روحمان سر می کشد آن را

آن چای شیرین را ... شیطان زهر آگین دیرین را

آن وقت او خون می شود در خانه تن

می چرخد و می گردد و می ماند آنجا

او می شود من

 

نظرات 4 + ارسال نظر
یونس چهارشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:51 ق.ظ http://bazi-mobile.blogfa.com

سلام وبلاگت عالیه
خوشحال میشم به من سر بزنی

پریسا چهارشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:03 ب.ظ

اون شیطونی که رفته تو جلده شما حتما خیلی شیرین بوده که تبدیل به من شده؟

نقطه نویس پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:20 ب.ظ http://www.noghtenevis.blogsky.com/

از خودم میترسم...
...
امضا : نقطه نویس ۱۷ ساله از تهران

ارتباط سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 06:16 ق.ظ http://www.ertebat.blogsky.com

لینک ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد