قصه زندگی و حرفای ناگفتنی

اگه بیاد زندگیمو نثار چشماش میکنم*تموم آسمونمو زمین پاهاش میکنم

قصه زندگی و حرفای ناگفتنی

اگه بیاد زندگیمو نثار چشماش میکنم*تموم آسمونمو زمین پاهاش میکنم

نمیتونیم ریشمونو پس بگیریم



توی خونمون به ما میگن فراری

توی قربت دم به دم انگشت نگاری

دیگه حتی صاحب اون خونه نیستیم

بیرون خونه میگن ما تروریستیم

وقتی خونه شده بود مثه جهنم

ما با ویزای بهشت بریدیم از هم

حالا تو برزخ بدبینی اسیریم

نمیتونیم ریشمونو پس بگیریم

چاره ای نمونده جز رفتن و رفتن

انگار اینو رو پیشونیمون نوشتن

که سفر تقدیر ماست واسه همیشه

* ما همینیم جنگل بدون ریشه *