-
به دنبال ستاره ای گم شده
یکشنبه 9 مردادماه سال 1390 12:26
یه بار دیگه اومدم اینجا : اینجایی دور " اینجایی نزدیک " اینجایی که لحظه لحظشو لمس میکنم / چقدر ساده / چقدر زیبا دنبال یه خاطره میگردم / یکی که یادآور لحظه های شیرینم بود / صداش میکردم ستاره / اومدی نبودم .. خیلی وقته از خودمم دورم / هرجا که هستی " اگه یه بار دیگه اومدی اینجا حتما حتما یه چشمک بزن که...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 مهرماه سال 1389 14:22
به مناسبت سالروز مرگ گاندی: درد من تنهایی نیست؛ بلکه مرگ ملتی است که گدایی را قناعت، بیعرضگی را صبر، و با تبسمی بر لب این حماقت را حکمت خداوند مینامند.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 خردادماه سال 1389 14:18
آخی بمیرم چقد اینجا خاک گرفته .. باید یه خونه تکونی درس درمون بدمش خاطرات آدم هم مثه خودش گاهی وقتا تار میبندن .. تو این 2 سالی که از ایران دور بودم ( نه اونقدر دوووووووور) با وجود اینکه تو یه کشور معروف به پر احساسی بودم اما بازم همه چی و همه کس مثه یه حباب تا نزدیکش میری ... تلپپپپپپپپپ میترکه ... روزگاز غریبیست...
-
دوست دارم ؟؟؟ HAPPY VALENTINE
یکشنبه 25 بهمنماه سال 1388 00:09
-
با من بمان. فقط با من.
جمعه 9 مردادماه سال 1388 19:26
چیزی مرا به قسمت بودن نمیبرد از واژه دو حرفی تکرار خسته ام من بی رمقترین نفس این حوالیم با من بمان . فقط با من.
-
حال منم خوب است ... اما تو باور مکن
دوشنبه 4 خردادماه سال 1388 20:00
سلام ..حال من هم خوب است ... ملالی نیست جز گم شدن خیالی دور که مردم به آن شادمانی بی سبب میگویند . با این همه عمری اگر باقی بود طوری از کنار زندگی میگذرم که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد و نه این دل ناماندگار بی درمان . تا یادم نرفته است ... تو هر وهله؛ گاهی ؛ هر از گاهی ؛ ؛ ببین انعکاس تبسم رویا شبیه شمایل شقایق نیست....
-
نیلی و زیبا
یکشنبه 2 فروردینماه سال 1388 15:39
fly in the plane of ambition .... and land in the airport of success سال نو : نیلی و زیبا
-
happy flourished valentine
شنبه 26 بهمنماه سال 1387 17:59
cheshmaye sardo shishei eshghaye zarde pakati majnoonaye bi hadafo tishe zanaye papati zamine bi sharmo haya asemone falak zade siahia damane ghoo sibaye gande lak zade happy flourished valentine
-
از بودنت خفه میشم
یکشنبه 20 بهمنماه سال 1387 17:51
لبخندمو تف می کنم نیازی به نیرنگی از این دست نیست باشه بهت میکم : بعضی نکاهات بوی تعفن میده بیا با هم دنیارو به لجن بکشیم . داشتم از بودنت خفه میشدم
-
اشتباها پاک شدنی نیس
سهشنبه 17 دیماه سال 1387 10:48
وقتی بزرگ میشیم واسه نوشتن خودکار میدن دستمون : تا حواسمون باشه که همه ی اشتباها پاک شدنی نیس
-
نمیتونیم ریشمونو پس بگیریم
پنجشنبه 10 مردادماه سال 1387 09:12
توی خونمون به ما میگن فراری توی قربت دم به دم انگشت نگاری دیگه حتی صاحب اون خونه نیستیم بیرون خونه میگن ما تروریستیم وقتی خونه شده بود مثه جهنم ما با ویزای بهشت بریدیم از هم حالا تو برزخ بدبینی اسیریم نمیتونیم ریشمونو پس بگیریم چاره ای نمونده جز رفتن و رفتن انگار اینو رو پیشونیمون نوشتن که سفر تقدیر ماست واسه همیشه *...
-
آن مرد هم رفت
شنبه 29 تیرماه سال 1387 20:54
خسرو برای ماندنش هرگز شکیبایی نکرد؟؟!! دوسش داشتم ... واسه نبودنش بغض کردم ... همین
-
فاحشه!!!… دعایم کن
سهشنبه 25 تیرماه سال 1387 12:47
سلام فاحشه تعجب کردی!؟... میدانم در کسوت مردان آبرومند، اندیشیدن به تو رسم، و گفتن از تو ننگ است! اما میخواهم برایت بنویسم شنیده ام، تن می فروشی، برای لقمه نان! چه گناه کبیره ای…! میدانم که میدانی همه ترا پلید می دانند، من هم مانند همه ام راستی روسپی! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی اش را بفروشد...
-
تصمیم
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1387 12:53
فرصتی نمانده است .... بیا همدیگر را بغل کنیم .... فردا یا من تو را میکشم یا تو چاقو را در آب خواهی شست .... همین چند سطر .... دنیا به همین چند سطر رسیده است به اینکه انسان کوچک بماند بهتر است .... به دنیا نیاید بهتر است اصلا .... این فیلم را به عقب برگردان .... آن قدر که پالتوی پوست پشت ویترین پلنگی شود که میدود در...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 تیرماه سال 1387 12:34
جفتی ستاره در پس این شب پنهان ... سرگرم علاقه اند من یقین دارم روشنایی نطفه خواهد بست...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 تیرماه سال 1387 14:16
از صبح که می رفت بیرون، تا شب هرچی داشت، می فروخت. مشتریاش هم همه راضی بودن. اما هنوز ۱۰۰۰۰ تومن واسه شهریه این ترمش کم داشت... سعی کرد این دفه همه چیشو حراج کنه : ایمان ، عفاف ، حجاب ، متانت و نجابت را
-
«« مادر »»
سهشنبه 4 تیرماه سال 1387 13:05
آسمان را گفتم می توانی آیا بهر یک لحظهء خیلی کوتاه روح مادر گردی صاحب رفعت دیگر گردی گفت نی نی هرگز من برای این کار کهکشان کم دارم نوریان کم دارم مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم خاک را پرسیدم می توانی آیا دل مادر گردی آسمانی شوی وخرمن اخترگردی گفت نی نی هرگز من برای این کار بوستان کم دارم در دلم گنج نهان کم دارم روی...
-
من کی شدم
یکشنبه 2 تیرماه سال 1387 13:47
واسه رفتنم باید نگاهای سنگین و سکوت پر معناشو که بند بند رشته های ذهنمو گرفتار خودش کرده به جون بخرم ، چشاشو دیگه ازم گرفته ، صداش شده توهین ، لبخندش تلخه ، دستاش یه طناب دار حلقه به گردنم، یعنی هنوزم دوسم داره؟؟! خدایاااا... دیگه لوسم نمیکنه... حتی سام گفتنش هم شده غرض. ابهام.تعرض... اینه هزینه ی یه رفتنه ساده اونم...
-
حرف اضافه
شنبه 4 خردادماه سال 1387 21:16
خدایا دوستت دارم بخاطره نعمت هایی که بهایشان را گران میپردازیم به خاطره جنگلی که برایمان آفریدی به خاطره همه چیز و هیچ چیزی که داریم خدایا دوستت دارم بخاطره هوایی که فعلا رایگان است.
-
منه شیطان
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1387 10:38
شیطان اندازه یک حبه قند است گاهی می افتد توی فنجان دل ما حل می شود آرام آرام ، بی آنکه اصلا" ما بفهمیم روحمان سر می کشد آن را آن چای شیرین را ... شیطان زهر آگین دیرین را آن وقت او خون می شود در خانه تن می چرخد و می گردد و می ماند آنجا او می شود من
-
دیگه غصه خوردنم سیرم نمی کنه !
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1387 22:11
شدم مثل کویر تشنه یی که ابرای سیاه خسته ی باریدنشن مثل یه آوازی که گوشای بی تفاوت براش نقش دروازه رو دارن مثل مزه ی تکراری آب واسه سنگای رودخونه ! درست مثل همون کوهی که هر روز دم غروب خورشید و پشتش قایم می کنه مثل یه پل کهنه که روزی هزار تا عابر بی خبر از روش رد می شن ... بدبختی ما آدما اینه که عادت کردیم به عادت کردن...
-
بد خط میگه :
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 14:39
دیروز : نشستیم با خدا یکم صحبت کردیم ... گفتم : برگ میکشی ؟ گفت : نه ، همین سیگارای Light رو هم ترک کردم ... گفتم : خوش میگذره اون بالا ؟ گفت : آره ... بعضی کاراتون منو میخندونه ... بعضی کاراتون اشکم رو درمیاره .... گفتم : مگه خدا هم گریه میکنه ؟ گفت : مگه بارونو ندیدی ؟ گفتم : دارم روانی میشم ... گفت : موسی هم اولش...
-
واسه چشاش
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 21:04
نمیدونم چرا .. ولی .. دوس دارم فقط بشینم نگاش کنم ... کاش میدونستم چرا ؟ واسه چشاش یا واسه چشاش یا واسه ... چشاش!!!؟
-
یه جا واسه قایم شدن
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1387 12:48
بعضی وقتا آدم فقط دمباله یه جاس که از خودش هم قایم شه " فقط یه جا ...فقطم از خودش... آخه خسته است ...خسته!!!!
-
آخییییی / هییسس
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1387 14:14
هیس! بعید ترین رؤیاها هم حقیقت دارن! حتا اگه تعریف کردن ِ بعضیاشون، سرِ آدمُ به باد بده! رؤیای بچه گی ِ پاسبون ِ سر ِ چهاراه داشتن ِ یه سوت سوتک بوده، ناظم ِ دبستان ِ ما دلش می خواسته هیتلر بشه، و اون زن ِ اون کاره ی خیابونْ شبا خواب ِ سوفیالورنُ می دیده! بعضی وقتا، فکر کردن به آفتاب آدم ُ بیشتر از خود ِ آفتاب گرم می...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1387 13:05
زندگی شاید همین باشد؟ - "هی، فلانی! زندگی شاید همین باشد؟ یک فریبِ ساده و کوچک. آن هم از دستِ عزیزی که تو دنیا را جز برایِ او و جز با او نمیخواهی. من گمانم زندگی باید همین باشد
-
kiss me
پنجشنبه 25 بهمنماه سال 1386 13:14
happy valentine to you
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 دیماه سال 1386 13:28
کوفه خشکسالی شده بود. خیلی وقت بود باران نباریده بود. آمدند پیش حضرت علی (ع). ایشان فرمودند به فرزندم حسین بگویید برایتان دعا کند. آمدند پیش امام حسین. حضرت دعا کردند و باران بارید. خوشحال شدند. گفتند : جبران می کنیم .......... در کربلا جبران کردن.
-
من بزرگ شدم؟
دوشنبه 24 دیماه سال 1386 11:39
دیگه قرمز بودن آسمون شب برفی برام خوشحال کننده نیست، چون دیگه مدرسه نمی رم که فردا تعطیل باشه .... دیگه وقتی برف می یاد برام مهم نیست برف ها خشک و نچسب هستند یا پر بار و چسبنده، چون دیگه برف بازی نمی کنم ... دیگه صدای ترد له شدن برف ها زیر پام برام خوشایند نیست، چون دارم به کارام فکر می کنم و عجله دارم تا زودتر به...
-
چشاتو ببندو برو دنبال رویات
شنبه 22 دیماه سال 1386 11:46
صبح که از خواب پا میشی دو تا انتخاب داری یا اینکه چشمات رو ببندی و دوباره برگردی به رویات و یا اینکه چشمات رو باز کنی و به دنبال رویات بری و تو بیداری پیداش کنی