قصه زندگی و حرفای ناگفتنی

اگه بیاد زندگیمو نثار چشماش میکنم*تموم آسمونمو زمین پاهاش میکنم

قصه زندگی و حرفای ناگفتنی

اگه بیاد زندگیمو نثار چشماش میکنم*تموم آسمونمو زمین پاهاش میکنم

٭ هفت شماره ی ساده

گوشی رُ بردار که می خوام فاصله ر ُ گریه کنم!

 

گوشی رُ بردار! خسته از بوقای این تلفنم!

 

گوشی رُ بردار تا بگم خاطره هام کهنه شدن!

 

نباید این جوری می شد، قصه ی عشق ِ تو وُ من!

 

گوشی ر ُ بردار که بگم: تا ته ِ خط خرابتم!

 

هنوز کنار ِ این سکوت منتظر ِ جوابتم!



صدای زنگ ِ تلفن، می گه منُ یادت میاد؟

 

من همونم که عمرمُ چشمای تو داده به بباد!

 

صدای زنگ ِ تلفن، می پرسه: سهم من کجاس؟

 

گناه ِ این در به دری به گردن کدوم ِ ماس؟



گوشی ر ُ بردار! نمی خوام باز با خودم حرف بزنم!

 

تو که می دونی این وَرِ زنگای نصفه شب منم!

 

گوشی ر ُ بردار تا بگم دلم بازم تنگه برات!

 

بذار هوای خونه مون، تازه شه از رنگ ِ صدات!

 

یه تلفن گریه دارم! یه عالمه حرف ِ حساب!

 

خودت بگو که این سوال، تا کی می مونه بی جواب؟



صدای زنگ ِ تلفن؟ می گه: منُ یادت میاد؟

 

من همونم که عمرم ُ چشمای تو داده به باد!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد